خداوند در لذت های ما زمزمه می کند ، در وجدان ما با ما صحبت می کند ، اما دردهای ما را فریاد می زند: این بزرگداشت اوست که دنیای ناشنوا را ناامید می کند.

—C.S لوئیس

او فراموشی بود. شاید کور باشد. اما این اتفاق افتاد

به عنوان یک سرباز 22 ساله ، بیل ویلسون اولین نوشیدنی خود را پذیرفت. وقتی او آن روز از زندگی الكل استقبال كرد ، او در مورد پدر مشروبات الكلی یا مادر بی سرپرست او كه هر دو ساله او را فقط در 10 سالگی در ورمونت رها كرده اند ، فكر نمی كرد. پدرش به کانادا و مادرش به بوستون رفتند. تمایل به الكلیسم ناشناخته شد.

و به راحتی می توان فهمید که چرا. با طی کردن صفوف ، او به ستوان دوم ارتش تبدیل شد و بعداً به عنوان یک کارگزار بورس اوراق بهادار در نیویورک موفقیت اقتصادی و مالی پیدا کرد. بیل ویلسون یک رهبر طبیعی و کارگر سخت بود و در سال 1918 وی مرد متاهلی شد. دختر خوش شانس لویس برنام بود.

آنها با هم با موتورسیکلت به کشور سفر کردند. آنها جوان ، سرزنده بودند و بر روی آدرنالین موفقیت تجاری وی زندگی می کردند. زندگی خوب بود

اما دوام نیاورد. جشن زندگی به سرعت به یک گرفتاری مخرب و خراب تبدیل شد. الکل دیگر فقط یک سعادت جشن نبود. این یک ماسک سمی برای افسردگی بیل شد. او شروع به نشان دادن مشغله های آویزان و توهین به طور کلامی به مشتریان و همکاران کرد. در آن روزهای ممنوعیت ، او روزها به طور هم زمان در سخنرانی های زیرزمینی پنهان می شد ، و لوئیس را ترک می کرد تا او را به هوشیاری برگرداند. هنگامی که بازار سهام در سال 1929 سقوط کرد ، بیل با آن سقوط کرد و شغل و آپارتمان خود را نیز از دست داد. با هیچ چیز باقی نماند ، او و لوئیس به خانه پدرش نقل مکان کردند.

بیشتر ما می توانیم از طریق تجربه شخصی خودمان یا با دانستن شخصی که در آنجا بوده است با وضعیت بیل ارتباط داشته باشیم. چنین داستان هایی غیر معمول نیستند. همه ما در زندگی مشکل و درد داریم. کاری که با مشکلات و درد انجام می دهیم قهرمانان را از انسان معمولی متمایز می کند. برخی با درد می جنگند و برخی دیگر به آثار مخرب آن تسلیم می شوند.

از نظر بیل ویلسون ، پایان - نه به ازدواج او ، سلامتی ، یا حتی برای زندگی او ، بلکه به تحمل او به الکل رسیده بود. چهارمین بستری که بیل در بیمارستان داشت ، سرانجام بحران مورد نیاز او بود. او به پایین صخره برخورد کرد ، و هنگامی که این کار را انجام داد ، به خدایی که هرگز نشناخته بود ، پی برد و برای اولین بار فهمید که تنها چیزی که می تواند او را از بین بردن الکلیسم نجات دهد ، ایمان و یاران جدید او بود.

بیل پس از ملاقات با یک فرد مشروبات الکلی به نام دکتر باب اسمیت ، جراح آکرون ، اوهایو ، با مشروبات الکلی تأسیس کرد. این جنبش در چهار سال اول خود ، 100 الکلی هوشیار تولید کرد و امروز بیش از 2 میلیون نفر خود را عضو می نامند.

خداوند غالباً از دردناکترین قسمت های زندگی ما برای التیام دیگران و آوردن آنها به سوی او استفاده می کند. او "خدا از همه مشاوره درمانی است ... [که] وقتی اوقات سختی را پشت سر می گذاریم ، در کنار ما قرار می گیرد ، و قبل از آنکه بدانید ، او ما را در کنار شخص دیگری قرار می دهد که اوقات سخت را پشت سر می گذارد تا ما بتوانیم برای آن شخص در آنجا باشیم درست همانطور که خدا برای ما آنجا بود "(دوم قرنتیان 1: 3-5 ، MSG).

آیا اخیراً مردم در کنار شما قدم برداشته اند تا شما را در یک دوره دشوار تشویق کنند؟ اگر چنین است ، امروز با آنها تماس بگیرید و از آنها بخاطر تمایل خود که خداوند برای کمک به شما استفاده می کند تشکر کنیم.

آیا آنچه را که خدا به شما یاد داده درد کرده است ، برای کمک به شخص دیگری استفاده کرده اید؟ اگر نه ، شما هنوز هم می توانید.

این همان کاری است که بیل ویلسون انجام داد. او آزادی خودش را پیدا کرد که به دیگران کمک کند. و او می دانست که کلید موفقیت در هوشیاری موفق ، کمک به مردم است ، بنابراین او حامیان مالی را برای راهپیمایی با سایر مشروبات الکلی از طریق درد ، ناکامی و دلسردی خود تنظیم کرد.

اما او راه حل را پیدا نکرد تا اینکه در چهارمین سفر خود به بیمارستان ، "گوی آزادی" را پیدا کرد.

یکی از مهمترین کلیدهای باز کردن رمز و رازهای کلمه خدا گریه کردن از اعماق درد ماست ، چرا؟ چرا ، پروردگار ، مرا رها کرده ای؟ چرا اینکار را با من می کنی؟

کسانی که نجات یافته اند به دلیل درد ، ابدیت خود را در بهشت ​​می گذرانند: درد عیسی. او باید برای نجات جهان ، تحمل آن را تحمل کرد ، گریه کرد. "خدای من ، خدای من ، چرا مرا رها کردی؟" (مارک 15:34).

شما بدون درد نمی توانید مثل مسیح شوید. مطمئن باشید که خداوند می تواند و اغلب اوقات از درد و ناامیدی های شما به طرز غافلگیرانه ای استفاده کند.

سیدنا ماسه یک زن خارق العاده است. او به عنوان یک دانشجو 19 ساله در کالج کشف کرد که باردار است. یک دوست پسر غیرمجاز او را به سمت انتخاب سقط جنین سوق داد. او تنها نیست حدود نیمی از زنان آمریکایی بارداری ناخواسته را تجربه کرده اند و با نرخ فعلی ، بیش از یک سوم (35 درصد) سقط جنین را تا سن 45 سالگی انجام می دهند. سقط جنین

اگرچه به نظر می رسید سقط جنین راه حل آسانی برای بارداری ناخواسته سندا بود ، اما اینگونه نبود. درعوض ، سالها غم و اندوهی را به همراه داشت که با تولد فرزند دومش آغاز شد. او وقتی کودک خود را در آغوش خود نگه داشت ، کودک را ناراحت کرد که هرگز نتوانسته است او را نگه دارد. در نهایت درد او باعث شد تا راماه بین المللی ، یک وزارت پس از سقط جنین ، شروع شود. امروز ، او به عنوان رئیس جمهور خود خدمت می کند و به خودش می دهد تا به زنان دیگر در بهبودی کمک کند. این باعث شد که او قبول کند که غم و اندوه را بپذیرد. 
 
منبع : sanykala