اگر نانسی ایمن باشد ، من بیش از حد ایمن هستم
چند سال پیش زنی در مورد تجربه خود به عنوان مادر اتاق برای کلاس چهارم دخترش به من گفت. وی در روز ولنتاین برای حضور در معلم در مهمانی سنتی از کلاس درس دیدار کرد. روز ولنتاین می تواند یک روز دردناک برای یک کودک نامشخص باشد. هر دانش آموز تعداد ولنتاین هایی را که به او داده می شود ، شمارش می کند ، که به معیار مستقیم وضعیت اجتماعی تبدیل می شود.
این مادر گفت: معلم اعلام کرد که کلاس در حال انجام یک بازی است که نیاز به تشکیل تیم های پسر و دختر دارد. این اولین اشتباه او بود ، زیرا دانش آموزان چهارم هنوز هورمونهای شادی را که جنس ها را به هم می رساند تجربه نکرده اند. لحظه ای که معلم به دانش آموزان دستور داد شریک زندگی را انتخاب کنند ، همه پسران بلافاصله خندیدند و به نجیب ترین و کمترین احترام دختر در اتاق اشاره کردند. او اضافه وزن داشت ، دندانهای بیرون زده داشت و حتی برای اینکه کسی به چشم نگاه کند ، بیش از حد خارج می شد.
همه آنها با ترس و وحشت گفتند: "ما را با نانسی قرار نده". "کسی جز نانسی! او به ما یک بیماری می دهد! اوه! ما را از نانسی نانسی دور کرد." مادر انتظار داشت معلم به یاری دختر خجالت زده شتافت ، اما چیزی برای رفع ناراحتی وی گفته نشده است. در عوض ، معلم نانسی را ترک کرد تا به تنهایی با آن وضعیت دردناک کنار بیاید.
تمسخر توسط جنس خود ناراحت کننده است ، اما رد کردن توسط جنس مخالف مانند این است که یک اعتماد به نفس را به خود جلب کند. این کودک ویرانگر در پاسخ چه می تواند بگوید؟ چگونه یک دختر کلاس چهارم اضافه وزن از خود در برابر نه پسر پرخاشگر دفاع می کند؟ او چه واكنشی می تواند بجز سرخ شدن در فساد و سر خوردن به صندلی خود داشته باشد؟ این کودک که خداوند بیش از همه دارایی های کل دنیا را دوست دارد ، هرگز آن لحظه را فراموش نخواهد کرد (یا معلمی که او را در زمان نیاز خود رها کرده است).
اگر آن روز معلم بوده ام ، به شما اطمینان می دهم که من پس از آن پسران خواهم آمد. البته بهتر بود با بحث و گفتگو درباره احساسات دیگران از روز اول مدرسه ، از خجالت جلوگیری می شد. اما اگر این درگیری همانطور که توضیح داده شد اتفاق می افتد ، با ناگهان نانسی برای دیدن همه تحقیر می شد ، من تمام وزن اقتدار و احترام خود را بر آن طرف می کشیدم.
پاسخ خودجوش من چنین خواهد بود: "فقط یک دقیقه صبر کنید! چه چیزی به شما این حق را می دهد که پسران بگویند چنین چیزهایی را بی معنی و ناعادلانه بیان کنند؟ کدام یک از شما آنقدر عالی است که بقیه ما نتوانستیم شما را در بعضی موارد خنده دار کنیم. من بعضی از اسرار شخصی شما را می دانم آیا دوست دارید آنها را با کلاس در میان بگذارم تا همه ما بتوانیم به شما همانگونه که در نانسی انجام دادید بخندیم؟ می توانم این کار را انجام دهم! سوراخ و ناپدید شوید. اما به من گوش دهید! شما نیازی به ترس ندارید. من هرگز از این طریق شما را شرمنده نخواهم کرد؟ چرا که نه؟ چرا که باعث خندیدن توسط دوستانتان می شود.
"می خواهم بپرسم ، آیا تا به حال پسران یا دختران از شما سرگرم شده اند؟ اگر چنین نکرده اید ، پس از آن آماده شوید. روزی هم برای شما اتفاق می افتد. سرانجام شما چیزی احمقانه می گویید - چیزی که باعث شود همه به شما توجه کنند و به چهره شما بخندند. و وقتی این اتفاق بیفتد ، می خواهم آنچه را که امروز در اینجا اتفاق افتاده به خاطر بیاورید.
سپس خطاب به کل کلاس: "بیایید اطمینان حاصل کنیم که از اتفاقاتی که امروز بعد از ظهر اتفاق افتاد ، دو مورد را یاد می گیریم. ابتدا در این کلاس با یکدیگر بی رحمانه نخواهیم بود. وقتی همه چیز خنده دار است با هم می خندیم. این کار را با احساس اینکه دیگران احساس بدی می کنند انجام نخواهم داد دوم اینکه ، من هرگز در این کلاس عمدا کسی را شرمنده نخواهم کرد این یک وعده است. هرکدام از شما فرزند خدا هستید. شما با دستان دوست داشتنی او ساخته شده اید و همه ما با هم برابر هستیم برای او ارزشمند است. این بدان معنی است که سارا نه بهتر و نه از Troy ، مگان یا برنت بدتر است. بعضی اوقات فکر می کنم ممکن است برخی از شما اعتقاد داشته باشید که شما از دیگران مهم تر هستید. این درست نیست. هرکدام از شما بی ارزش هستید و من هر یک از شما را هم دوست داشته باشید. خدا می خواهد که ما با افراد دیگر مهربان باشیم و قرار است تا پایان سال جاری این مهربانی را تمرین کنیم. "
میدونم میدونم! کسی از مراجعه من به خدا شکایت می کند ، اما به من سفارش می شود که به او رجوع نکنم. کودکان باید بدانند آنچه توسط پدران بنیانگذار در اعلامیه استقلال نوشته شده است. این می گوید که ما انسان ها "به خالق آنها با حقوق غیرقابل انکار غیرقابل تحقق هستیم ، که از جمله این موارد می توان به زندگی ، آزادی و پیگیری شادی اشاره کرد." به این خالق چه کسی اشاره شده است ، اگر نه خدایی که بهشت و زمین و همه ما انسانها را ساخته است؟ ای کاش این بیانیه تاریخی در هر کلاس حفظ شد و مورد بحث قرار گرفت ، زیرا این ارزش و عزت را به هر کودک می بخشد.
وقتی یک معلم قوی و دوست داشتنی به کمک کمترین فرزند محترم در کلاس می آید ، اتفاقاتی چشمگیر در فضای عاطفی اتاق رخ می دهد. به نظر می رسد هر کودکی نفس نفس نفس می کشد. همین فکر در بسیاری از سرهای کوچک تند می زند: اگر نانسی از تمسخر-حتی نانسی- در امان باشد ، پس من هم باید ایمن باشم. می بینید ، با دفاع از کمترین محبوب کودک در اتاق ، معلم نشان می دهد که (1) او "حیوان خانگی" ندارد ،
منبع : sanykala